ღ▒▒▀▄▀▄Ġіяls апd BσЧѕ▒▒▀▄▀▄ღ

                               

 

                                                                                  

                                               شکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز          

سلام دوکساممممممممم خوج اومدین اینجا همه چی هست  هرکی اهنگ خواس اسمشو بگه لینکشو  واسش میزارم  love you      راستییی نظر یهدتون نره  

                      

نIکI |21:5 |چهار شنبه 26 بهمن 1398برچسب:,

 پسر : ضعیفه ! دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم !

دختر : توباز گفتی ضعیفه ؟
پسر : خب ، منزل بگم چطوره ؟
دختر : وااااای . . . از دست تو !
پسر : باشه ؛ باشه ببخشید ویکتوریا خوبه ؟
دختر : اه . . . اصلاباهات قهرم !
پسر : باشه بابا ، توعزیز منی ، خوب شد ؟ آشتی ؟
دختر : آشتی ، راستی گفتی دلت چی شده بود ؟
پسر : دلم ! آها یه کم می پیچه ! ازدیشب تاحالا !
دختر : واقعا که !
پسر : خب چیه ؟ نمیگم مریضم اصلا ، خوبه ؟
دختر : لوووس !
پسر: ای بابا ، ضعیفه ! این دفعه اگه قهر کنی دیگه نازکش نداری ها !
دختر : بازم گفت این کلمه رو . . . !
پسر : خب تقصرخودته ! میدونی که من اونایی رو که دوست دارم اذیت میکنم ، هی نقطه ضعف میدی دست من !
دختر : من ازدست توچی کارکنم ؟!
پسر: شکرخدا ! دلم هم پیچ میخوره چون تو تب وتاب ملاقات توبودم ، لیلی قرن بیست و یکم من !
دختر : چه دل قشنگی داری تو ! چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه !
پسر : صفای وجودت خانوم !
دختر : می دونی ! دلم ، برای پیاده روی هامون ، برای سرک کشیدن تو مغازه های کتاب فروشی ورق زدن کتابها ، برای بوی کاغذ نو برای شونه به شونه ات را رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه . . .
آخه هیچ زنی که مردی مثل مرد من نداره !
پسر : می دونم ، می دونم ،دل منم تنگه ، برای دیدن آسمون چشمای تو . . .
برای بستنی شاتوتی هایی که باهم میخوردیم . . .
برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم ومن مردش بودم . . . !
دختر : یادته همیشه میگفتی به من میگفتی “ خاتون ”
پسر : آره ، آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی !
دختر : ولی من که بور بودم !
پسر : باشه ! فرقی نمی کنه !
دختر : آخ چه روزهایی بودن ، چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو کرده . . .
وقتی توی دستام گره می خوردن ، مجنون من . . .
پسر : . . .
دختر : چت شد چرا چیزی نمیگی ؟
پسر: …
دختر : نگاه کن ببینم ! منو نگاه کن . . .
پسر: . . .
دختر : الهی من بمیرم ، چشات چرا نمناکه ، فدای تو بشم . . .
پسر : خدا ، نه . . . ( گریه )
دختر : چرا گریه میکنی ؟
پسر : چرا نکنم ، ها ؟
دختر : گریه نکن  ، من دوست ندارم مرد گریه کنه ، جلو این همه آدم ، بخند دیگه ، بخند ، زودباش . . .
پسر : وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم ؟ کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم . . .
دختر : بخند، و گرنه منم گریه میکنما !
پسر : باشه ، باشه ، تسلیم، گریه نمی کنم ، ولی نمی تونم بخندم
دختر : آفرین ! حالا بگو برای کادو ولنتاین چی خریدی ؟
پسر : توکه میدونی من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد ، ولی امسال برات یه کادو خوب آوردم . . .
دختر : چی ؟ زودباش بگو ، آب از لب و لوچه ام آویزون شد . . .
پسر : . . .
دختر : دوباره ساکت شدی ؟
پسر : برات کادو ( هق هق گریه ) ، برات یه دسته گل گلایل ! یه شیشه گلاب و یه بغض طولانی آوردم . . . !
تک عروس گورستان !
پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره . . .
اینجا کناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم . . .
نه ، اشک و فاتحه
نه ، اشک و فاتحه و دلتنگی
امان ، خاتون من ! توخیلی وقته که . . .
آرام بخواب بای کوچ کرده ی من . . .
دیگر نگران قرصهای نخورده ام ، لباس اتو نکشیده ام و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش . . . !
نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش !
بعد از تو دیگه مرد نیستم اگر بخندم . . .
اما ، تو آرام بخواب . . .
 
ɗȯʉʏà joon |15:36 |سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,

 شب عروسيه، آخره شبه ، خيلي سر و صدا هست. ميگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چي منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسيمه پشت در راه ميره داره از نگراني و ناراحتي ديوونه مي شه. مامان باباي دختره پشت در داد ميزنند: مريم ، دخترم ، در را باز کن. مريم جان سالمي ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمياره با هر مصيبتي شده در رو مي شکنه ميرند تو. مريم ناز مامان بابا مثل يه عروسک زيبا کف اتاق خوابيده. لباس قشنگ عروسيش با خون يکي شده ، ولي رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به اين صحنه نگاه مي کنند. کنار دست مريم يه کاغذ هست، يه کاغذي که با خون يکي شده. باباي مريم ميره جلو هنوزم چيزي را که ميبينه باور نمي کنه، با دستايي لرزان کاغذ را بر ميداره، بازش مي کنه و مي خونه :

 سلام عزيزم دارم برات نامه مي نويسم. آخرين نامه ي زندگيمو. آخه اينجا آخر خط زندگيمه. کاش منو تو لباس عروسي مي ديدي. مگه نه اينکه هميشه آرزوت همين بود؟! علي جان دارم ميرم. دارم ميرم که بدوني تا آخرش رو حرفام ايستادم. مي بيني علي بازم تونستم باهات حرف بزنم.
 
 

اِدآمِه مَطلَب
ɗȯʉʏà joon |15:32 |سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,

  تیغ توی دستامه اما دستام نایی واسه حرکت ندارن  . . . من یه مرده متحرکم  . . . !
سردتر از اونم که وجود بی وجودم با چند قطره خون گرم بشه ،

اما تیغو یه جوری میکشم روی پوستم  که برم فضا ، فضایی بیرون از دنیای تو  . . .

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خدا میسوزه ، سوزشی که دردناک تر از حرفای توست  . . . !  

تویی که ادعایی اما هیچی نیستی . تویی که نمی فهمی چون پوچی پس با حرفات آزارم نده  . . .

بوی خون داره دیوونم میکنه . دستام طعم خون داره  . . .

لبم رو میذارم روی بریدگی و با تمام وجود بی وجودم می مکم  . . .

با قطره های خون سفیدی کف حمام هم مثل دل من خونی شد !

حالا شاید حرفی بنویسم که همیشه می خواستم بهت بگم  I  Hate You
نIکI |5:14 |چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,

 

دلم براش تنگ شده از اون روزي كه ديگه نديدمش خيلي بي قرارم خيلي اصلا احساس خوبي نداشتم احساس ميكنم اتفاقي افتاده كه من ازش خبر ندارم خدااا خودت به خيرش كن روز بعد كه از خواب پا شدم كلا روز گندي بود دوشنبه... وقتي پاشدم ٢-٣ ساعت بعد اماده شدم برم بيرون رفتم سوپري يه بسته سيگار خريدم بعد هم رفتم پارك تا بياد... ٤-٥ ساعت گذشت ديدم يكي از دوستاش اومد رفتم ازش پرسيدم گفتم چرا نيومده نگرانم ...؟ اروم دست گذاشت رو شونم گفت متاسفانه تو يه تصادف تو جاده شمال...گفتم نه نه نهههه امكان نداره چشام پر اشك شده بود گفت بيا تا خونه برسونمت گفتم نميخوام رفتم گوشه ي پارك نشستم شرو كردم به سيگار كشيدن و گريه كردن ...دوستش اومد بغلم نشست گفت مياي سر خاكش؟گفتم فردا بيا دنبالم فرداش صبح اومد دنبالم اينقدر گريه كرده بودم كه چشام باد كرده بود وقتي رسيديم وقتي وقتي اون اسم قشنگشو روي سنگ ديدم افتادم زمين شرو كردم به گريه كردن داد ميزدم پاشو نامرد پاشو مگه نگفتي تنهام نميزاري پاشو بزن تو گوشم دارم سيگار ميكشم پاشو بيا بغلم كن اروم شم پاشو ازت خواهش ميكنم يكي دست گذاشت رو شونم فك كردم خودشه برگشتم دوستش بود گفت اروم باش تو ميتوني تو دختر قويي هستي ارو باش...١-٢ ساعت گذشت تكيه داده بودم به سنگ قبرش سيگار ميكشيدم ميگفتم پاشو نزار بكشم پاشو ديگه...دوستش اومد گفت نميخواي بريم؟گفتم كجا برم وقتي جز اون جايي رو ندارم؟؟بعد بهم يه دفتر داد قبل اين اتفاق گفت بهت بدمش..كتابو گرفتم احساس ميكردم داره از اون طريق باهام حرف ميزنه...بازش كردم نوشته بود عزيزم من خيلي سعي كردم خيلي سعي كردم تمام احساساتمو بهت بيان كنم با اين دفتر..صحفه ي اول عكس كادو هايي بود كه براش گرفته بودم بعد كه هي ميرفتم جلو بيستر اشكم در ميوود تمام خاطراتمونو نوشته بود ...تمام شارژ هايي كه برام گرفته بود توش چسبيده بود سرمو بلند كردم دوستش گفت بايد بريم بسه سوار ماشين شدم داشتم اون دفترو هي برگ ميزدم از روزي نوشته بود كه اولين بار بش اس دادم همهچيو نوشته بود وااااي خدا دلتنگشم خدايا اگه دوسم داشت چرا رفت اخه؟؟؟خدايا من تا اخر عمرم اونو ميخواستم چرا با احساساتم اينطوري بازي ميكني در همين حال زدم برگه ي بعدي ديدم نوشته...سلاام عشقم كجاي؟؟ميدوني چقد دلم برات تنگ شده؟ميدوني تا اخر دنيا باهاتم ؟ميدوني اگه يه تار مو ازت كم شه خودمو ميكشم ... ميدوني اينقدر حسودم كه حاضر نيستم با كس ديگه اي ببينمت....
بعد دوباره اشكم در اومد گفتم تو با مني تا اخر دنيا؟تو نبودي ميگفتي تو يا هيچي تو نبودي گفتي عاشقتم تنهات نميزارم پس چرا اين كارو بام كردي چرا تنهام گزاشتي نامرد چرا چرا...؟ ٣ هفته از اون موضو گذشت هر روز دلم براش بيشتر تنگ ميشد اخر سر مامانم برنامه چيد كه بريم شمال وقتي رسيديم دوييدم رفتم لب ساحل دقيقا لب لب اب نشستم داشتم به دلتنگي هام فك ميكردم كه يه دفعه زيرم خالي سد رفتم زير اب داشتم دست ميزدم بيام بالا اما انگار يكي منو نگه داشته بود نفس كم اوردم ديدم يكي داره صدام ميزنههه تو اب داد زدم من اينجاام...
ɗȯʉʏà joon |13:33 |سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:,

ســــــــــــــــــــــــــــــلامـــــــــــــ

مــــن اومـــــــدمـ

بـــــعده چــــــــــن ماه اپـــــیدمــ 

دلـــم کـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلے تنــگـ بــــــود 

وایــــــــی کـارنــامــمــ گرفتــــمــ شــدمــ 18 

,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,,.,.,.,.,.,.,.,.,,.,.,.,.,.,..,.,.,,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.,.

بـــریــــــن ادامـــــﮧ مطــلــــب 

بـــریــــــن ادامـــــﮧ مطــلــــب

بـــریــــــن ادامـــــﮧ مطــلــــب 

بـــریــــــن ادامـــــﮧ مطــلــــب


اِدآمِه مَطلَب
نIکI |4:40 |شنبه 3 تير 1391برچسب:,

 

بهش اس دادم دوست دارم گفت منم همينطور گفتم واقعا؟؟ گفت اره تنهام نزاري هاااا گفتم باشه... 
بعد ٣روز بابام فهميد گوشيمو ازم گرفت همچيمو گرفت از طرف دوستم بهش اس دادم بيا رو پل گفت باشه فرداش بعده مدرسه رفتم رو پل بهم يه شاخه گل زر داد گفت هر وقت پژمرده شد بدون دلم برات تنگ شده گفتم يه ساعت ديگه كه خشكه.. گفت همينه ديگه بعد بهم يه گوشي با يه سيم داد گفت فعلا دستت باشه گفتم باشه بعد ١هفته اونم لو رفت اونم گرفت "بابا بخدا دوسش دارم" تنها جوابش اين بود" خفه شو برو درس بخون" 
اخه پدر من خودت تا حالا عاشق نشدي؟؟؟؟"بروو تو اتاقت" رفتم تو اتاقم كلي گريه كردم بعد روز بعد تو مدرسه به ناظممون گفتم. ز بزنم داداشم بياد حالم بده گفت بزن ز زدم گفت الان نميتونم بيام بيا رو پل وقتي زنگ خورد با سرعت جت رفتم رو پل وقتي از پله هاي بالا رفتم يه لحظه دلم شور زد با خنده رفتم رو پل ديدم داره به يكي شماره ميده ناخداگاه داد زدم خيانتكاااااار برگشت اومد جلوم يه نيش خند تهويل داد زدم به شونش داد زد سرم اون داشت سرم داد ميزد كسي كه از گل به من نازكتر نگفته بود  بعد هولم داد و چند قدم جلو رفت و صداي بوقو فرياد شنيد برگشت سر جام نبودم از بالا منو ديد كه رو زمين داشتم نگاش ميكرردم زمين صفت نبود چون رو خونم خوابيده بودم ميخواستم به اون چشاي ابيش هي نگاه كنم كه يكي سرشو تكون دادو بقيه داد زدن يه قطره اشكت از اون بالا اومد روم تا بهم خورد يكي چشامو بست ولي من هنوزم ميخواستم تو چشاي قشنگت نگاه كنمو ياد اون لحظه كه بم اون شاخه گل رو دادي بيوفتم هنوز از نگاه كردن به چشمت خسته نشده بودم...
ɗȯʉʏà joon |14:28 |سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:,

هی داشتم گوشیمو نگاه میکردم منتظر اس بودم هر دقیقه...بدو دیگه لامصب جواب بده دیگه..بدو...3..2..1..و بالاخره جواب"نه فقط میخواستم بگم بهتره دوستیمون تموم شه"چیی؟؟؟؟؟چی چی میگی من تازه جرئت کردم بگم دوست دارم اخه چراا؟؟؟چرا دقیقا روزی که عاشقت شدم؟؟دو دقیقه بعد یه اس دیگه"خب تو میخواستی چی بگی؟؟"

دیگه چی داشتم که بت بگم؟؟؟

بگم میخواستم بگم دوست دارم؟؟نهه خدایی چی باید میگفتم؟؟بهش گفتم:چه جالب منم میخواستم اینو بهت بگم بهت خوش بگذره بای...

هیچی نداد...هیچی...1ماه..2ماه...3ماه باور نمیکنم ....

تصمیم گرفتم بش اس بدم بهش گفتم:تو که یه پسری و پسرارو خوب میشناسی بگو چه جوری بهش بگم دوست دارم؟؟

گفت:خیلی راحت بش بگو دوست دارم...بش گفتم دوست دارم گفتمبهش گفتم.هیچی نداد باورم نمیشد من بهش گفته بودم...

من غرورمو زیر پام خرد کردم اما من بهش گفته بودم من بهش گفته بودم..اما من...

هیچی...

بعد 3 روز اس داد خیلی دیر گفتی من یکیو دوست دارم اونم دوسم داره معذرت میخوام بای...فکر نمیکردم به یکی بگی دوست دارم و این شه ..

رفتم حموم..وانو پر اب کردم رفتم زیرش 1نفس عمیق..2تا...3تا...

اره واسه منی که جرئت کردم بهت بگم دوست دارم..کار سختی بود..خیلی سخت...از اون سخت تر جواب تو بود من مردم خیلی راحت با یه اس تو...

بعد 2 ماه فهمیدی دوست دخترت بهت خیانت کرده اومدی برگردی پیشم اما دیگه من نبودم.همین شد که شروع کردی تک تک نامه هامو حفظ کنی حاضر بودی هرکاری کنی برگردم ولی اون موقست که میگم :

تو جونمو گرفتی تو تمام جرئتمو گرفتی توغرورمو خرد کردی اما من میبخشمت چون هنوزم....

دوست دارم

ɗȯʉʏà joon |17:12 |یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:,

سلام بچه ها  

چند وقته حالم اصلا خوب نیس 

واسه همین فعلا دیگه اپ نمیکنم

ولی اگه نظر بدید ج میدم  

خیلی خوشال میشم اگه نظر بدین ...

ولی خوب نظرا خیلی کمه

 خیلی دوستون دالم                                                              

از کسایی که نظر میدنم ممنون مثه اق محسن  

اینم به همه کسایی که نظر میدنаленький цветокаленький цветок

 

                                                       


چـه خوش خیــ ـال است ...

فـــاصلــه را مــ ــی گویـم ...

به خـــیــ ــالــش تـــو را ازمـــن دورکــرده ...

نــ ــمــی دانــد تــ ــو جــ ــایـت امـــن اســت.

ایــنــجــ ــا...

مــ ــیــ ــان ِ دلـــــــ ـــــــــــم...!!

 

 

 

نIکI |8:19 |شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:,

 

ماه ها بود ازت خبر نداشتم خيلي بي قرارت بودم نميتونستم تمركز كنم خيلي خيلي دلم واست تنگ شده بود فقط ٢روز مونده بود بعد ازت خبر پيدا ميكردم واييي عزيزم دلم خيلي برات تنگ شده بود ١ساعت گذشت ديدم واقعا رو درسم تمركز ندارم واسه ١ساعت بيرون رفتم تو خيابون اون ورش ديدمت بدجوري شروع كردم به دوييدن تو هم يه دفعه پاشدي و دهنت باز بودو گفتي نهههههههههههه نهههههههه  من كه اهميت به حرفت ندادم بازم به دوييدنم ادامه دادم يه دفعه ماشينه بهم خورد پرت شدم از جلوي ماشين به پشتش رفتم خيلي درد داشتم احساس ميكردم نميتونم راه برم هيچ حسي نداشتم يه دفعه چشامو باز كردم ديدم يه دايره ادم جلوم  بودن تو هم داشتي گريه ميكري ميگفتي توروخدا پاشو واسه اخرين بار  نه من ٤ماه بخاطرت صبر كردم نروو  پاشو جونه من ميخوام دوباره اون خنده هاي قشنگتو ببينم نروو منو تنها نزار چشام كه كاملا ميديد بهش خيره شدمو گفتم عزيزم تنهات نميزارم از اون جايي كه  حالم خيلي بد بود گفتم خوبم گريه نكن من خوبم نكن ديگه دلمو نشكن عزيزم شايد من برم ولي هميشه با توام من با خيره شدن به تو رفتم...
ɗȯʉʏà joon |21:35 |چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:,



خواهشم اینه بمون و کنسلش کن رفتن و



یا اگه می خوای بری اینبار نفرین کن من و



اینقدر سرت رو پایین نگیر آتیشم نزن



این تو و این تیغ و شاهرگ هر چقدر می خوای بزن



تیغ بردار دستام و خط خطی کن تلافیه



عمری من زدم به قلب تو نگفتی کافیه



تو رو به خدا قسم اون طور نگاه نکن به من



لااقل چیزی بگو فحشی بده حرفی بزن



عزیزم دستات نلرزه تیغ اول و بزن



واسه خیانتا و بی محلیای من



تیغ دوم و بزن بزار بریزه آبروم



من خیانت کردم اما تو نیاوردی به روم



سه و چهار و پنج و شش  تیغا رو پشت هم بزن



وقت جون دادنمم وایسا تو چشمام زل بزن



شاید اون لحظه ببینی اشک چشمای من و



بیا اشنا کن تیغ و رگهای من و



نکنه هنوز مهمم چرا گریه می کنی



الان وقتشه بیای و منو راحتم کنی



اگه باز منو ببخشی دل بسوزونی برام



با چه رویی زنده باشم از خجالتت درام



بزار با دستای پر مهر تو رو به قبله شم



اونطوری شاید بیام حق با تو رو به رو بشم



توی این دنیا نشد از تو نگهداری کنم



شاید اون دنیا بتونم واسه تو کاری کنم



تیغ دستت دادم اما عزیزم یادت نره



درد  این سکوت تو  از درد تیغم بد تره



نکنه فهمیدی مثل خون تو رگهای منی



که نه می تونی بری نه تیغ راحت می زنی



نکنه می خوای ببخشی نه تو رو خدا بزن



اگه بخشیدی عزیزم  هی نگاه نکن به من



تو که از خونم گذشتی تو که بخشیدی من و



خواهشا پیشم بمون و کنسلش کن رفتن و......................................
 
 
BB JooJoooA
نIکI |17:13 |دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:,

 

  • سرد بود رگ دستش متورم شده بود....کارد تو دستش محکم فشار            
 

داد....خون از لای مشتش می چکید....لبه شکسته و تیز کاترتیغ گذاشت  

 

روی رگ متورم دستش......با اخرین توانش کارد را تا بالای رگش    

 

کشید....اب سرد وان قزمز قرمز بود.... بوی خون ....بوی نفرت....     

 

ارام تو خون خودش غرق شد  

 

 

 

است:

تیغه ی تیز تیغ روی رگم میلرزه 

رفتن و رها شدن به هرچیزی می ارزه 

بریده امونمو گریه و دل مردگی 

دیگه بسه واسه من غصه و پزمردگی 

تیغو بکش روی رگت بذار خودت بمیری 

بذار که انتقامتو از اسمون بگیری 

کی میشنوه ناله هاتو دنیا دیگه شلوغه 

ببر رگ زندگی رو که زندگی دروغه 

به دلم اومده این شعر اخره دیگه 

شهوت رها شدن همینو به دلم میگه 

دیگه ترسی ندارم چون دیگه باور منه 

نفسو باید گرفت این راه اخر منه 

تیغو بکش روی رگت بذار خودت بمیری 

بذار که انتقامتو از اسمون بگیری 

کی میشنوه ناله هاتو دنیا دیگه شلوغه 

ببر رگ زندگی رو که زندگی دروغه 

 

نIکI |22:22 |شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:,

 چي بگم از اينكه تو منو دوس نداري؟؟هميشه از يه اتفاق ميترسيدم كه افتاد حالا من كناره پنجره ي اتاقم هستم دارم تو رو از اين بالا ميبينم كه پيش اون نشستي رويه نميكت يه نميكتي كه هميشه با من روي ان ميشستيم...داري ميخندي..خوشحالي ..من چي من اينجام بدون تو...

ميخوام بيام پيشت اگه بزاري؟؟ميزاري؟؟ميشه بيام پيشت ؟؟ميشه بپرم رو زميني كه تو و اون روش نشستين؟؟؟

....

پريدم پايين دارم نزديك ميشم دارم احساس سبكي ميكنم انگار بي وزن شدم تو دويدي سمت من اشك تو چشمات جمع شده بود خداروشكر بالاخره تونستم دلت رو واسه اخرين بار بدست بيارم...دوست دارم..

ɗȯʉʏà joon |16:39 |شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:,

 مينوسم...

مامان عزيزم  پدر عزيزم دوستتون دارن دوستاي خوبم عاشقتونم ..واسه عشقمم مينويسم نامرد دوسم نداشتي چي بت بگم؟؟
چي بهت بگم بگم دوست دارم يعني زمان اعتراف فرا رسيده يعني بگم بت بگم بخاطر دوري از تو اينكارو كردم؟؟؟يعني...خيلي نامردي خيلي بي وفايي بعد اينكه اينو خوندي نگو نميدونستمو از اين زرااا باشه؟؟؟
بعدش به همهي دوستام اس دادم واسه همه بوس فرستادم با بچه هاي فيسبوك خداحافظي كردم اما فقط تو مونده بودي هيچ ادرسيم ازت نداشتم رفتم تو اتاقم درو بستم يه ذره گريه كردم ديگه واقعا ميخواستم نباشم...
رفتم قرصارو خوردم... خيلي حالم بد شد مامانم در زد گفت باز كن باز كردم ديد رنگم پريده دااااد زد احمق چي كار كردي يه دفعه افتادم سرم به لبه ي ميز خورد ديدم تمام دورو برم خونه و صداي گريه ي مامانمه. بابامم زنگ زد امبولانس داشتم چشمامو ميبستم كه دوستم زنگ زد از مامانم التماس كرد گوشيو بده به من مامانم گذاشت دمه گوشمم گريه كنان گفت الووو عشقت اومد  مقاومت كن اون  اومده ... داشت گريههه ميكرد چشام نميديد اشكام پايين اومد گفتم اخي.. دوست دارم،دوستم: تورو خدا نه من بي تو...
 بش بگو اما نگو...از حال رفتم  چشامو كه باز كردم تار ميديدم ديدم يه مردي داره خوناي صورتو پاك ميكنه فك كردم تو بيمارستانم ولي صداي اژير اومد گفت پلاك ١٥ت٦٨٩ كنار كنااار يه دفعه در ماشين باز شد مامانمو رو زمين ديدم داشت ميزد تو سرش بابامم گريه چه جوي بگم بهتون من اينو ميخواستم .دكتره اومد بالا سرم گفت فقط بگو چندتا قرص خوري گفتم سه بسته... داد زد ببرينش ديگه چيزي يادم نمياااد با صداي دوستم  پاشدم الو..پاشو عشقت اون اينجاست توروخدااا پاشوو چشامو باز كردم گفتم  مامانم؟؟؟بابام؟؟؟گفت خوابن گريه كردم   گفتم بخدا  نميخواستم اين شه اخ...سرم .. متاسفم ....هي پاسو  خوبي؟؟مامان ببخشيد معذرت ميخوام مامان من يه...ببخش ....
چيزي يادم نمياد
ɗȯʉʏà joon |16:16 |شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:,

سلاامممم

من برگشتم 

اومدم که کلیییی اپ بکنم 

                       دریا                               نیکی 

 

 

                              جداکننده متن وروجکی (قالب)جداکننده متن وروجکی (قالب)

بچه ها بگین چی اپ کنم دیگه grey dust emoticons large 7 Grey Dust Emoticons (Korean)


من هرچی دمه دسم باشه می اپم th mimio 8 Mimio Girl Emoticons


خوب دیگه عاشقتونم 


بی بی 

 

 

 

نIکI |10:59 |پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:,

 

     
                                عزیــزم دســتــات نــلــرزه تـیــغ اول و بـــزن

    واســـه ی خـــیــانـــتا و بی محـــلی هـــای مــن

    تـــیــغ دومــو بــــزن بـــزار بــریـــزه ابـــروم

    من خــیــانــــت کـــردم امــا تــو نــیـــاوردی بـــه روم

    ســـه و چهــــار و پنـــج وشیـــش تیـــغارو پــشـــت هـــم بـــزن

    خـــب اگـــه حـــرصـــت میــگیـــره هـــی نــگــاه نــکــن بـــه مـــن

                   تـــیـــغ هــــفتـــم رو بـــزن مــن که هفـــت خـــط عـــالـمــم

    بـــزار خونـــمم بـــریـــزه تـــا بــفــهــمم ادمـــم

    تـــیـــغ هشــــتم رو بـــزن اره بـــزن بــــزار بــرو

    بـــزار بـــاورت بــشـــه خــیـــلی دوســـت دارم تـــورو

    خـــیــلی حـــرفــــا تــوی قلــبـم مــونــده که بـــزار نـــگم

    مــعــطلــش نـکــن بـــکــش تــیــغــتــو روی شــاهــرگم

                                        تـیـــغ بـــعدیـــو نـــزن دارم مــیــمــیــرم

    حـــالا دوســت دارم تـــورو بـــغــل بـــگیــــرم

    اخـــرین تــیـــغو بــــزن گـــرچـــه نـــداره پـــرتــویی

    خـــب بــزن اخـــه امیـــد زنــــده مونــــدنـــم تـــویـی

   حـــالا فـــهمـــیــدم عـــزیــزم تـــو هـــم عـــاشـــق مــنــی

    مــطمئـــن بـــودم کـــه تـــو تیـــغـــو بـــهـــم نــمیـــزنی

                           تـــیـــغو دســتت دادم امــــا عزیــــزم یـــادت نـــــره

    دیـــگــه هیـــچ چـــیــزی تـــورو از خــاطــرم نمـــیــبره

    دیـــگه نـــه گـــلایــه دارم نـــه واســــت اشـــک می ریـــزم

    مــــن بـــه امـــید تـــو زنـــدم خــــوب خوبـــم عزیـــــزم

    داســــتان ده تـــیـــغو شـــاهـــرگ بســــته شــــد ختـــم کـــلام

    همـــه چـــی ختــــم بـــه خـــیر شــــد امــــا هیـــچی والســـــلام
نIکI |23:55 |پنج شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:,

salam 

ahange AZ IN MODELA tik taako berin be downloadin 

khili bahaleeeee 

makhsoosan  khashi joonam 

asheghesham 

berin edame matlab 


اِدآمِه مَطلَب
نIکI |20:9 |چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:,

سلاممممم...  خوبی؟ 

وای خیلی خوشالم

زد بازی اهنگ جدید خونده خیلییییییی قجنگه

واسه دانلود گزاشم

بورو ادامه مطلب 


اِدآمِه مَطلَب
نIکI |14:38 |یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:,

 سال نو مبارککککککک 

 

 

یا مقلب القلوب و الابصار


Oh reformer of hearts and minds


یا مدبر الیل و النهار


Director of day and night



یا محول الحول و الاحوال


and transformer of conditions



حول حالنا الی احسن الحال


Change ours to the best in accordance with your will


سال نو مبارك


Happy New Year

 

خوووووووووووووووووووووووووووووووووووش بگزره 

 

نIکI |21:22 |سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:,

سلام...

خوبین گوگولیا؟

تو اپ قبلی دریا جونم طالع بینی فروردینو گزاشت  منم گفم تمام ماهارو بزارم بهتره 

خوب برید ادامه مطلب  بیشترش راسته 


اِدآمِه مَطلَب
نIکI |12:56 |شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,

Design By: KHanOomi