ღ▒▒▀▄▀▄Ġіяls апd BσЧѕ▒▒▀▄▀▄ღ

 

بهش اس دادم دوست دارم گفت منم همينطور گفتم واقعا؟؟ گفت اره تنهام نزاري هاااا گفتم باشه... 
بعد ٣روز بابام فهميد گوشيمو ازم گرفت همچيمو گرفت از طرف دوستم بهش اس دادم بيا رو پل گفت باشه فرداش بعده مدرسه رفتم رو پل بهم يه شاخه گل زر داد گفت هر وقت پژمرده شد بدون دلم برات تنگ شده گفتم يه ساعت ديگه كه خشكه.. گفت همينه ديگه بعد بهم يه گوشي با يه سيم داد گفت فعلا دستت باشه گفتم باشه بعد ١هفته اونم لو رفت اونم گرفت "بابا بخدا دوسش دارم" تنها جوابش اين بود" خفه شو برو درس بخون" 
اخه پدر من خودت تا حالا عاشق نشدي؟؟؟؟"بروو تو اتاقت" رفتم تو اتاقم كلي گريه كردم بعد روز بعد تو مدرسه به ناظممون گفتم. ز بزنم داداشم بياد حالم بده گفت بزن ز زدم گفت الان نميتونم بيام بيا رو پل وقتي زنگ خورد با سرعت جت رفتم رو پل وقتي از پله هاي بالا رفتم يه لحظه دلم شور زد با خنده رفتم رو پل ديدم داره به يكي شماره ميده ناخداگاه داد زدم خيانتكاااااار برگشت اومد جلوم يه نيش خند تهويل داد زدم به شونش داد زد سرم اون داشت سرم داد ميزد كسي كه از گل به من نازكتر نگفته بود  بعد هولم داد و چند قدم جلو رفت و صداي بوقو فرياد شنيد برگشت سر جام نبودم از بالا منو ديد كه رو زمين داشتم نگاش ميكرردم زمين صفت نبود چون رو خونم خوابيده بودم ميخواستم به اون چشاي ابيش هي نگاه كنم كه يكي سرشو تكون دادو بقيه داد زدن يه قطره اشكت از اون بالا اومد روم تا بهم خورد يكي چشامو بست ولي من هنوزم ميخواستم تو چشاي قشنگت نگاه كنمو ياد اون لحظه كه بم اون شاخه گل رو دادي بيوفتم هنوز از نگاه كردن به چشمت خسته نشده بودم...
ɗȯʉʏà joon |14:28 |سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:,

هی داشتم گوشیمو نگاه میکردم منتظر اس بودم هر دقیقه...بدو دیگه لامصب جواب بده دیگه..بدو...3..2..1..و بالاخره جواب"نه فقط میخواستم بگم بهتره دوستیمون تموم شه"چیی؟؟؟؟؟چی چی میگی من تازه جرئت کردم بگم دوست دارم اخه چراا؟؟؟چرا دقیقا روزی که عاشقت شدم؟؟دو دقیقه بعد یه اس دیگه"خب تو میخواستی چی بگی؟؟"

دیگه چی داشتم که بت بگم؟؟؟

بگم میخواستم بگم دوست دارم؟؟نهه خدایی چی باید میگفتم؟؟بهش گفتم:چه جالب منم میخواستم اینو بهت بگم بهت خوش بگذره بای...

هیچی نداد...هیچی...1ماه..2ماه...3ماه باور نمیکنم ....

تصمیم گرفتم بش اس بدم بهش گفتم:تو که یه پسری و پسرارو خوب میشناسی بگو چه جوری بهش بگم دوست دارم؟؟

گفت:خیلی راحت بش بگو دوست دارم...بش گفتم دوست دارم گفتمبهش گفتم.هیچی نداد باورم نمیشد من بهش گفته بودم...

من غرورمو زیر پام خرد کردم اما من بهش گفته بودم من بهش گفته بودم..اما من...

هیچی...

بعد 3 روز اس داد خیلی دیر گفتی من یکیو دوست دارم اونم دوسم داره معذرت میخوام بای...فکر نمیکردم به یکی بگی دوست دارم و این شه ..

رفتم حموم..وانو پر اب کردم رفتم زیرش 1نفس عمیق..2تا...3تا...

اره واسه منی که جرئت کردم بهت بگم دوست دارم..کار سختی بود..خیلی سخت...از اون سخت تر جواب تو بود من مردم خیلی راحت با یه اس تو...

بعد 2 ماه فهمیدی دوست دخترت بهت خیانت کرده اومدی برگردی پیشم اما دیگه من نبودم.همین شد که شروع کردی تک تک نامه هامو حفظ کنی حاضر بودی هرکاری کنی برگردم ولی اون موقست که میگم :

تو جونمو گرفتی تو تمام جرئتمو گرفتی توغرورمو خرد کردی اما من میبخشمت چون هنوزم....

دوست دارم

ɗȯʉʏà joon |17:12 |یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:,

سلام بچه ها  

چند وقته حالم اصلا خوب نیس 

واسه همین فعلا دیگه اپ نمیکنم

ولی اگه نظر بدید ج میدم  

خیلی خوشال میشم اگه نظر بدین ...

ولی خوب نظرا خیلی کمه

 خیلی دوستون دالم                                                              

از کسایی که نظر میدنم ممنون مثه اق محسن  

اینم به همه کسایی که نظر میدنаленький цветокаленький цветок

 

                                                       


چـه خوش خیــ ـال است ...

فـــاصلــه را مــ ــی گویـم ...

به خـــیــ ــالــش تـــو را ازمـــن دورکــرده ...

نــ ــمــی دانــد تــ ــو جــ ــایـت امـــن اســت.

ایــنــجــ ــا...

مــ ــیــ ــان ِ دلـــــــ ـــــــــــم...!!

 

 

 

نIکI |8:19 |شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:,

 

ماه ها بود ازت خبر نداشتم خيلي بي قرارت بودم نميتونستم تمركز كنم خيلي خيلي دلم واست تنگ شده بود فقط ٢روز مونده بود بعد ازت خبر پيدا ميكردم واييي عزيزم دلم خيلي برات تنگ شده بود ١ساعت گذشت ديدم واقعا رو درسم تمركز ندارم واسه ١ساعت بيرون رفتم تو خيابون اون ورش ديدمت بدجوري شروع كردم به دوييدن تو هم يه دفعه پاشدي و دهنت باز بودو گفتي نهههههههههههه نهههههههه  من كه اهميت به حرفت ندادم بازم به دوييدنم ادامه دادم يه دفعه ماشينه بهم خورد پرت شدم از جلوي ماشين به پشتش رفتم خيلي درد داشتم احساس ميكردم نميتونم راه برم هيچ حسي نداشتم يه دفعه چشامو باز كردم ديدم يه دايره ادم جلوم  بودن تو هم داشتي گريه ميكري ميگفتي توروخدا پاشو واسه اخرين بار  نه من ٤ماه بخاطرت صبر كردم نروو  پاشو جونه من ميخوام دوباره اون خنده هاي قشنگتو ببينم نروو منو تنها نزار چشام كه كاملا ميديد بهش خيره شدمو گفتم عزيزم تنهات نميزارم از اون جايي كه  حالم خيلي بد بود گفتم خوبم گريه نكن من خوبم نكن ديگه دلمو نشكن عزيزم شايد من برم ولي هميشه با توام من با خيره شدن به تو رفتم...
ɗȯʉʏà joon |21:35 |چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:,



خواهشم اینه بمون و کنسلش کن رفتن و



یا اگه می خوای بری اینبار نفرین کن من و



اینقدر سرت رو پایین نگیر آتیشم نزن



این تو و این تیغ و شاهرگ هر چقدر می خوای بزن



تیغ بردار دستام و خط خطی کن تلافیه



عمری من زدم به قلب تو نگفتی کافیه



تو رو به خدا قسم اون طور نگاه نکن به من



لااقل چیزی بگو فحشی بده حرفی بزن



عزیزم دستات نلرزه تیغ اول و بزن



واسه خیانتا و بی محلیای من



تیغ دوم و بزن بزار بریزه آبروم



من خیانت کردم اما تو نیاوردی به روم



سه و چهار و پنج و شش  تیغا رو پشت هم بزن



وقت جون دادنمم وایسا تو چشمام زل بزن



شاید اون لحظه ببینی اشک چشمای من و



بیا اشنا کن تیغ و رگهای من و



نکنه هنوز مهمم چرا گریه می کنی



الان وقتشه بیای و منو راحتم کنی



اگه باز منو ببخشی دل بسوزونی برام



با چه رویی زنده باشم از خجالتت درام



بزار با دستای پر مهر تو رو به قبله شم



اونطوری شاید بیام حق با تو رو به رو بشم



توی این دنیا نشد از تو نگهداری کنم



شاید اون دنیا بتونم واسه تو کاری کنم



تیغ دستت دادم اما عزیزم یادت نره



درد  این سکوت تو  از درد تیغم بد تره



نکنه فهمیدی مثل خون تو رگهای منی



که نه می تونی بری نه تیغ راحت می زنی



نکنه می خوای ببخشی نه تو رو خدا بزن



اگه بخشیدی عزیزم  هی نگاه نکن به من



تو که از خونم گذشتی تو که بخشیدی من و



خواهشا پیشم بمون و کنسلش کن رفتن و......................................
 
 
BB JooJoooA
نIکI |17:13 |دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:,

 

  • سرد بود رگ دستش متورم شده بود....کارد تو دستش محکم فشار            
 

داد....خون از لای مشتش می چکید....لبه شکسته و تیز کاترتیغ گذاشت  

 

روی رگ متورم دستش......با اخرین توانش کارد را تا بالای رگش    

 

کشید....اب سرد وان قزمز قرمز بود.... بوی خون ....بوی نفرت....     

 

ارام تو خون خودش غرق شد  

 

 

 

است:

تیغه ی تیز تیغ روی رگم میلرزه 

رفتن و رها شدن به هرچیزی می ارزه 

بریده امونمو گریه و دل مردگی 

دیگه بسه واسه من غصه و پزمردگی 

تیغو بکش روی رگت بذار خودت بمیری 

بذار که انتقامتو از اسمون بگیری 

کی میشنوه ناله هاتو دنیا دیگه شلوغه 

ببر رگ زندگی رو که زندگی دروغه 

به دلم اومده این شعر اخره دیگه 

شهوت رها شدن همینو به دلم میگه 

دیگه ترسی ندارم چون دیگه باور منه 

نفسو باید گرفت این راه اخر منه 

تیغو بکش روی رگت بذار خودت بمیری 

بذار که انتقامتو از اسمون بگیری 

کی میشنوه ناله هاتو دنیا دیگه شلوغه 

ببر رگ زندگی رو که زندگی دروغه 

 

نIکI |22:22 |شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:,

 چي بگم از اينكه تو منو دوس نداري؟؟هميشه از يه اتفاق ميترسيدم كه افتاد حالا من كناره پنجره ي اتاقم هستم دارم تو رو از اين بالا ميبينم كه پيش اون نشستي رويه نميكت يه نميكتي كه هميشه با من روي ان ميشستيم...داري ميخندي..خوشحالي ..من چي من اينجام بدون تو...

ميخوام بيام پيشت اگه بزاري؟؟ميزاري؟؟ميشه بيام پيشت ؟؟ميشه بپرم رو زميني كه تو و اون روش نشستين؟؟؟

....

پريدم پايين دارم نزديك ميشم دارم احساس سبكي ميكنم انگار بي وزن شدم تو دويدي سمت من اشك تو چشمات جمع شده بود خداروشكر بالاخره تونستم دلت رو واسه اخرين بار بدست بيارم...دوست دارم..

ɗȯʉʏà joon |16:39 |شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:,

 مينوسم...

مامان عزيزم  پدر عزيزم دوستتون دارن دوستاي خوبم عاشقتونم ..واسه عشقمم مينويسم نامرد دوسم نداشتي چي بت بگم؟؟
چي بهت بگم بگم دوست دارم يعني زمان اعتراف فرا رسيده يعني بگم بت بگم بخاطر دوري از تو اينكارو كردم؟؟؟يعني...خيلي نامردي خيلي بي وفايي بعد اينكه اينو خوندي نگو نميدونستمو از اين زرااا باشه؟؟؟
بعدش به همهي دوستام اس دادم واسه همه بوس فرستادم با بچه هاي فيسبوك خداحافظي كردم اما فقط تو مونده بودي هيچ ادرسيم ازت نداشتم رفتم تو اتاقم درو بستم يه ذره گريه كردم ديگه واقعا ميخواستم نباشم...
رفتم قرصارو خوردم... خيلي حالم بد شد مامانم در زد گفت باز كن باز كردم ديد رنگم پريده دااااد زد احمق چي كار كردي يه دفعه افتادم سرم به لبه ي ميز خورد ديدم تمام دورو برم خونه و صداي گريه ي مامانمه. بابامم زنگ زد امبولانس داشتم چشمامو ميبستم كه دوستم زنگ زد از مامانم التماس كرد گوشيو بده به من مامانم گذاشت دمه گوشمم گريه كنان گفت الووو عشقت اومد  مقاومت كن اون  اومده ... داشت گريههه ميكرد چشام نميديد اشكام پايين اومد گفتم اخي.. دوست دارم،دوستم: تورو خدا نه من بي تو...
 بش بگو اما نگو...از حال رفتم  چشامو كه باز كردم تار ميديدم ديدم يه مردي داره خوناي صورتو پاك ميكنه فك كردم تو بيمارستانم ولي صداي اژير اومد گفت پلاك ١٥ت٦٨٩ كنار كنااار يه دفعه در ماشين باز شد مامانمو رو زمين ديدم داشت ميزد تو سرش بابامم گريه چه جوي بگم بهتون من اينو ميخواستم .دكتره اومد بالا سرم گفت فقط بگو چندتا قرص خوري گفتم سه بسته... داد زد ببرينش ديگه چيزي يادم نمياااد با صداي دوستم  پاشدم الو..پاشو عشقت اون اينجاست توروخدااا پاشوو چشامو باز كردم گفتم  مامانم؟؟؟بابام؟؟؟گفت خوابن گريه كردم   گفتم بخدا  نميخواستم اين شه اخ...سرم .. متاسفم ....هي پاسو  خوبي؟؟مامان ببخشيد معذرت ميخوام مامان من يه...ببخش ....
چيزي يادم نمياد
ɗȯʉʏà joon |16:16 |شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:,

سلاامممم

من برگشتم 

اومدم که کلیییی اپ بکنم 

                       دریا                               نیکی 

 

 

                              جداکننده متن وروجکی (قالب)جداکننده متن وروجکی (قالب)

بچه ها بگین چی اپ کنم دیگه grey dust emoticons large 7 Grey Dust Emoticons (Korean)


من هرچی دمه دسم باشه می اپم th mimio 8 Mimio Girl Emoticons


خوب دیگه عاشقتونم 


بی بی 

 

 

 

نIکI |10:59 |پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:,

 

     
                                عزیــزم دســتــات نــلــرزه تـیــغ اول و بـــزن

    واســـه ی خـــیــانـــتا و بی محـــلی هـــای مــن

    تـــیــغ دومــو بــــزن بـــزار بــریـــزه ابـــروم

    من خــیــانــــت کـــردم امــا تــو نــیـــاوردی بـــه روم

    ســـه و چهــــار و پنـــج وشیـــش تیـــغارو پــشـــت هـــم بـــزن

    خـــب اگـــه حـــرصـــت میــگیـــره هـــی نــگــاه نــکــن بـــه مـــن

                   تـــیـــغ هــــفتـــم رو بـــزن مــن که هفـــت خـــط عـــالـمــم

    بـــزار خونـــمم بـــریـــزه تـــا بــفــهــمم ادمـــم

    تـــیـــغ هشــــتم رو بـــزن اره بـــزن بــــزار بــرو

    بـــزار بـــاورت بــشـــه خــیـــلی دوســـت دارم تـــورو

    خـــیــلی حـــرفــــا تــوی قلــبـم مــونــده که بـــزار نـــگم

    مــعــطلــش نـکــن بـــکــش تــیــغــتــو روی شــاهــرگم

                                        تـیـــغ بـــعدیـــو نـــزن دارم مــیــمــیــرم

    حـــالا دوســت دارم تـــورو بـــغــل بـــگیــــرم

    اخـــرین تــیـــغو بــــزن گـــرچـــه نـــداره پـــرتــویی

    خـــب بــزن اخـــه امیـــد زنــــده مونــــدنـــم تـــویـی

   حـــالا فـــهمـــیــدم عـــزیــزم تـــو هـــم عـــاشـــق مــنــی

    مــطمئـــن بـــودم کـــه تـــو تیـــغـــو بـــهـــم نــمیـــزنی

                           تـــیـــغو دســتت دادم امــــا عزیــــزم یـــادت نـــــره

    دیـــگــه هیـــچ چـــیــزی تـــورو از خــاطــرم نمـــیــبره

    دیـــگه نـــه گـــلایــه دارم نـــه واســــت اشـــک می ریـــزم

    مــــن بـــه امـــید تـــو زنـــدم خــــوب خوبـــم عزیـــــزم

    داســــتان ده تـــیـــغو شـــاهـــرگ بســــته شــــد ختـــم کـــلام

    همـــه چـــی ختــــم بـــه خـــیر شــــد امــــا هیـــچی والســـــلام
نIکI |23:55 |پنج شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:,

Design By: KHanOomi